بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم میروم و نمیرود ناقه به زیر محملم
بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی بار دلست همچنان ور به هزار منزلم
ای که مهار میکشی صبر کن و سبک مرو کز طرفی تو میکشی وز طرفی سلاسلم
بارکشیده جفا پرده دریده هوا راه ز پیش و دل ز پس واقعهایست مشکلم
معرفت قدیم را بعد حجاب کی شود گر چه به شخص غایبی در نظری مقابلم
آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزو تا نرسم ز دامنت دست امید نگسلم
ذکر تو از زبان من فکر تو از جنان من چون برود که رفتهای در رگ و در مفاصلم
مشتغل توام چنان کز همه چیز غایبم مفتکر توام چنان کز همه خلق غافلم
گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم
سنت عشق سعدیا ترک نمیدهی بلی کی ز دلم به دررود خوی سرشته در گلم
داروی درد شوق را با همه علم عاجزم چاره کار عشق را با همه...
Read morethings about this park are a bit weird .... in times before Islamic revolutionary this park is belongs to homosexuals and transsexuals ... not sure if its completely...
Read moreThis park was great. I can't call myself a person who has been to every park in Mashhad but still it was a good...
Read more