English: When we sat down the waiter took our order and while we waited for our food to come we asked for disposable cutlery as me and my sister did not like to eat with metal cutlery, when we ordered the disposable cutlery the waiter brought them and I and my sister began to eat the salad, a few minutes later the waiter came again and snatched the fork I had in my hand, then quickly swiped up all the cutlery and gave us some metal cutlery. I was very angry because I did not want someone taking something of my hand let alone giving me something that I had asked not to have, I then got up and asked to speak with the manager (whom was on the table behind me, sipping on his tea, I think he was racist because we were speaking Arabic) when I got up I went up to him and started speaking to him in Persian, he was extremely surprised at my Persian accent and I even told him I was from Ahwaz, after that he realised that I was from Iran and told the waiter to give me and my family the plastic cutlery. After all that me and my family were fed up and not in the mood to eat, I suggested to leave but my sister was hungry so we stayed and ate. Don’t make the same mistake as I have done if you want to eat with plastic cutlery or anything else that you can, then go somewhere that lets you to eat as you like and do as you want.

Persian: وقتی نشستیم پیشخدمت سفارش خود را گرفتیم و در حالی که منتظر رسیدیم تا غذایمان بیاید ، از آنجا که من و خواهرم دوست نداریم با کارد و چنگال های فلزی بخوریم ، از کارد و چنگال یکبار مصرف خواستیم ، وقتی که ما کارد و چنگال یکبار مصرف را سفارش دادیم ، پیشخدمت آنها را آورد و من و خواهرم شروع به خوردن سالاد کرد ، چند دقیقه بعد گارسون دوباره آمد و چنگالی را که در دستم بود ، گرفت و سپس به سرعت همه ی کارد و چنگال ها را برداشته و مقداری کارد و چنگال فلزی به ما داد. من خیلی عصبانی بودم چون نمی خواستم کسی چیزی را از دستم بگیرد چه رسد به اینکه چیزی را که خواسته ام به من ندهد ، پس بیدار شدم و خواستم با مدیر صحبت کنم (کسی که پشت سر من بود ، می خورد. چای او ، من فکر می کنم او نژادپرست بود زیرا ما به زبان عربی صحبت می کردیم) وقتی بلند شدم به سمت او رفتم و با او به فارسی صحبت کردم ، او از لهجه فارسی من بسیار متعجب شد و حتی به او گفتم که اهل اهواز هستم ، بعد از که او فهمید که من اهل ایران هستم و به پیشخدمت گفتم کارد و چنگال پلاستیکی را به من و خانواده ام بدهم. بعد از این همه که من و خانواده ام تغذیه شده و حال و هوایمان برای غذا خوردن نیست ، پیشنهاد کردم که مرخصی بگیرم اما خواهرم گرسنه بود بنابراین ما ماندیم و خوردیم. اگر می خواهید با کارد و چنگال پلاستیکی یا هر چیز دیگری غذا بخورید ، همان اشتباهی را که من کردم انجام ندهید.